خاطرات یک مهندس

*پرواز تا بی نهایت*

خاطرات یک مهندس

*پرواز تا بی نهایت*

یک مهندس برق که عاشق برق و دربا و سرمایه گذاریه

۱۰
شهریور

امروز می خوام از هفته پر ماجرای قبل مطلب بنویسم.اوایل هفته قبل به خاطر این که سه شنبه انتخاب واحدم شروع می شد درسا و روزهای هفته رو تنظیم کردم و به خاطر این که به نت پرسرعت دسترسی نداشتم روز دو شنبه به چندتا کافی نت سر زدم تا ببینم ساعت چند باز میکنن؟ چون انتخاب واحدم ساعت 8 شروع می شد خلاصه چند تا کافی نت رفتم تا آخر یکیشون کارت داد که بهم زنگ بزن تا بیام. صبح شد بهش زنگ زدم گفت قبل از 8 مغازه ام.آقا رفتم مغازه دیدم بسته ست.خلاصه دست به دامن موبایل شدم و 14 واحد گرفتم بعد که کافی نتیه هم اومد 5 واحد دیگه گرفتم.بعد از ظهرش هم چون بابام ماموریت تهران داشت رفتیم تهران ماموریتش از چهارشنبه بود تا جمعه به خاطر همین شب اول تو هتل وصال تقاطع وصال - انقلاب خوابیدیم و فرداش از طرف شرکت نفت رفتیم هتل استقلال.بعد از ظهر رفتیم برج میلاد و خیابان ولی عصر گشتیم پنجشنبه هم رفتیم بازار تا اگه چیزی خواستیم بخریم جمعه صیح هم تخلیه کردیم و راهی محمود آباد شدیم.الانم محمود آبادیم تو هتل شرکت نفت تا 13 ام اینجاییم و 15 ام باید مشهد باشیم..... السّلام علیک یا علی ابن موسی الرضّا(ع)

هرچند خوش میگذره ولی جای یکی(مخاطب خیلی خیلی خاص)خالیه