خاطره
یادمه روزهایی که مدینه بودیم هتلمون نزدیک به حرم بود وقتی با چند تا از بچه ها قصد رفتن به بازار داشتیم باید از حرم عبور می کردیم و هر وقت به حرم می رسیدیم من یه حالیم می شد و همین حال باعث می شد تو حرم بمونم طوری که دوستام بهم میگفتن آقای جیم فنگ و نیمه راه . خلاصه تو حرم می موندم و با دوربین عکاسی میرفتم تو صحن داخلی هر چند مامورا جلومو می گرفتن اما من پیله تر از این حرفا بودم و یه جوری می رفتم داخل هم زیارت می کردم و هم عکس میگرفتم و بعد اگه روز بود میرفتم بقیع و اگر هم شب بود که پییش ستون های صحن بیرونی می نشستم و خاطره مینوشتم . وقتی میرفتم بقیع یکی بود که فارسی بحث می کرد . دلمون می گرفت یاد غربت پیامبر(ص) و ائمه(ع) که می افتادم گریه ام می گرفت . ایرانی ها هم که اونجا بودن همین حس رو داشتن و این حبّ ایرانی ها به اهل بیت (ع) رو نشون میده.
- ۹۲/۰۴/۲۹