خاطرات یک مهندس

*پرواز تا بی نهایت*

خاطرات یک مهندس

*پرواز تا بی نهایت*

یک مهندس برق که عاشق برق و دربا و سرمایه گذاریه

زائر

پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۵۴ ق.ظ

چهاردهم بهمن بود صبح از خواب پا شدم دیدم یه اس ام اس اومده نوشته شما به عنوان

ذخیره شماره 2 انتخاب شده اید(نفر اصلی و ذخیره ۱ انصراف داده بودن) تا شونزدهم باید ثبت

نامو نهایی کنید گفتم یا اباالفضل رفتم تو سایت دیدم آره گفتم واااااااااااااااای خدا شکرت .

مدارکموکامل کردم بانک هم رفتم حساب باز کردم خلاصه غیر از کارت ثبت نام عمره

دانشجویی که باید از بانک مرکزی میگرفتم همه ی مدارکم کامل بود پونزدهم انتخاب واحدم

بود فرداش رفتم دانشگاه مدارکمو بدم چندساعت موندم تا مسؤلش بیاد گفت: خب گذرنامه؟

گفتم بفرما . 4 تا عکس؟ بفرما . پرینت ثبت نام؟ بفرما . گفت:تو که از ما هم جلوتری جفتیش

گفت: تو که مدارکت کامله فقط هواپیما میخواد تا سوار بشی مسؤلش گفت خونتون کجاست؟

گفتم:اهوازه گفت حالا که از ما جلو تری ببرشون دانشگاه شهید چمران . دوباره برگشتم اهواز .

فرداش مدارکمو با کارت ثبت نام بردم دانشگاه شهید چمران گفتن 29 فروردین اعزام میشید .

فردا هم همایش داریم دانشگاه شهید چمران از 8:30 تا 11:30 فردا میام از همایش میگم .

  • محمد

نظرات  (۱)

  • در مدار انتظار
  • سلام با مطلبی تحت عنوان ***وبا زهم اختلاف ***به روز هستم ومنتظر نظرات ارزشمند جنابعالی در وبلاگ خودم می باشم حضور شما برای بنده باعث افتخار است
    یا علی مدد
    سید احمد هاشمی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی